کتاب شنا در فنجان - زل زدم به گوشه ی اتاقم: هیشکی نمی تونه موفق بشه. مگه این که دوبار زاده بشه. یک بار از مادر و بار دوم از خودش. باید سعی کنی با ریشه باشی پسرم. بی ریشگی زمینت می زنه باید یادبگیری مادامی که از عشق کسی مطمئن نشده ای با او خاطره ای نسازی، چرا که تاوان خاطرات جنون است و بس.. آخر سر گفتم تا می تونی زندگی کن، هرچند پر از تیغ و خار و زخم باشه... تا می تونی زندگیتو جشن بگیر پسرم... کلی حرف زدم دوباره که شروع کردم حرف بزنم «ایلیار» امتداد نگاهم را گرفت و رفت به گوشه ی اتاق. گل کاکتوس را برانداز کرد و گفت: بابا همه را از روی این می گفتی؟ ای کاش از اول می گفتی میومدم این کاکتوس رو نگاه می کردم. جواب سوالم همین یک کلمه بود. این گل پر از موفقیت و زندگیه بابا جون... عاشقتم بابا جون و....
0 نظر