کتاب حکایت های امیریه - در محله ی ما همه از حمام های محل استفاده می کردند. با این تفاوت که یکی بقچه زیر بغل می گذاشت و حمام می رفت، سر و جانش را هم خودش با پوسته ی صابون هایی که ته لیف، از این طرف و آن طرف، جمع کرده بود می شست و برای کیسه مالی پشتش هم، که دست آن نمی رسید، به حدیث و وعده ی بهشت و دعا به جان این و آن متوسل می شد. آن هایی هم که متمول بودند، روز موعود دلاک حمام دنبالشان می رفت و اسباب حمامشان را ازخانه تا حمام و از حمام تا خانه برای شان حمل می کرد و با عزت و احترام سروتنشان را می شست.دمپایی چوبی حمام را برای شان آب می کشید و جلوپای شان جفت می کرد و آخرسرهم یک لیوان شربت آب لیمو دستشان می داد.حمام زن ها فقط برای شست وشو و نظافت نبود، محل اجتماع زن های محل بود و فرهنگ خاص خودش را داشت فرهنگی که مردها را به آن راه نبود و...
0 نظر