کتاب رستم در قرن 22 : بارها تجربه و به چشم خود دیدهام اگر در مجلسی، مردم و شنوندگانی که مستمع سخنرانی ناطقی هستند، میلشان باشد سخنران خوب و به دلخواه آنها صحبت نماید همین طور میشود، خود ناطق هم نمیداند از کجا اینگونه مطالب و سخنان شیرین و مهم به او الهام و مجلس گرم میگردد و وای بر آن وقتی که شنوندگان قبلا از آن ناطق خوششان نیاید و به او به نظر استهزاء بنگرند، ناطق بیشتر مطالبی را که بایستی بیان کند، فراموش مینماید، زبانش سنگین، و کلمات را با لکنت بیان میکند، کارش به جایی میرسد که گویی زنگ شکستهای را به صدا درآوردهاند. گذشته از این نفوذی که حاضران در مجلس سخنرانی ناطقی دارند همان تأثیر را نیز در نوشتهی نویسندگان میتوانند داشته باشند. پیشآمدی را که برای خودم اتفاق افتاده برایتان بنویسم. معمولا رمانهایی را که گاهی نوشته و مینویسم از صد و پنجاه صفحه کمتر نمیشود. روزی تصمیم گرفتم برای امتحان داستانهای کوچکی را که بیشتر از چند صفحه نشود بنویسم و پهلوانان داستان را رستم و جانکاس تعیین کرده، ده دوازده صفحه را نوشته بودم که آقای مایل تویسرکانی که آن اوقات سردبیر روزنامهی «شفق سرخ» بود از راه رسید و...
0 نظر