تخفیف ویژه!
کد شناسه :65438

غروب پروانه

980,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

کتاب غروب پروانه : بخشی از کتاب: پروانه سینی گوشت قربانی را روی سرش گذاشته بود. اما گودال‌های کوچک راه چنان پرخون بود که نمی‌دانستیم چطور از میان‌شان بگذریم یا بپریم... در هر گام توده‌ای خون لخته شده می‌دیدیم. به هر طرف، به هر کوچه‌ای که رو می‌کردیم، همه جا دریاچه‌های کوچک خون بود. چیزی که من و پروانه را عصبانی می‌کرد منظره‌ی بچه‌هایی بود که دست در خون می‌زدند و به در و دیوار و بدن و سروصورت خود یا دوستان‌شان می‌مالیدند. من با دیدن منظره‌ی بادبادک‌های خونی که همه‌ی آسمان را سرخ کرده بودند بیشتر عصبانی شدم. پروانه مثل روزهای پیش وسواس داشت که مبادا قطره‌ای خون به بدنش مالیده شود. اگرچه خیلی از وضعیت خود خجالت می‌کشید که بر خلاف میل باطنی‌اش و فقط به دستور پدر و تحت فشار او در آن غروب روشن و خنک بهاری با سینی‌ای در دست تکه‌های گوشت را میان خانه‌ها پخش می‌کرد، اما مراقب بود جایی از بدن یا لباسش خونی نشود؛ خونی که مردم بی‌باکانه در آن فرو می‌رفتند و از میانش عبور می‌کردند؛ خونی که با کفش و لباس‌شان به خانه‌ها و اتاق‌ها و تمام زندگی‌شان، به میان جنگل‌های پاک، میان کازینوها و سینماها و گردشگاه‌های کوچک شهر راه می‌یافت و...