در دسترس نیست

توضیحات کتاب در دسترس نیست - بخشی از متن:
خانه دور سرم می چرخید. دیوارها مرا می خورد. حس می کردم همه فهمیده اند که (‌ شیرین ) رفته و با سرزنش و ملامت نگاهم می کنند. می گویند: خاک عالم بر سرت ( همایون )! بعد از آن همه دعوا و بگومگو، شیرین دنبال بهانه می گشت تا ترکم کند و من به جای این که جلویش را بگیرم، مثل مترسک رفتنش را تماشا کردم.
یاد عروسی مان افتادیم. چقدر از این که شیرین زنم شده بود به همه پز می دادم. از این که شیرین مال من شده، خوشحال بودم. شیرین مال من بود و از داشتنش حظ می کردم.
به عمرم آن قدر از کسی خواهش نکرده بودم و به دست و پایش نیفتاده بودم. هر کاری بلد بودم، کردم. دیگر نمی فهمیدم با همچو آدمی چطور باید رفتار کنم. چرا گذاشتم خیال کند بود و نبودش فرقی ندارد. وقتی شیرین عصبانی می شد، درمانده می شدم و نمی توانستم آرامش کنم. هر چه ازش می دانستم، از ذهنم می پرید. بعدها ( اسماعیل ) گفت: با جون و دل ازش نخواستی. در صورتی که نمی دانستم مردهای دیگر این موقع ها چه کار می کنند. گاهی فکر می کنم از این نظر بدشانسم. اسماعیل گفت: خیال می کنی زندگی مفت به دست می آد که این جوری حیف و میلش می کنی؟ و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب در دسترس نیست : این کتاب، از سری داستان های فارسی، نوشته ( محسن عباسی ) بوده که توسط انتشارات ثالث‌ تهیه و روانه بازار شده است.