جوجه های نه چندان تخس

توضیحات کتاب جوجه های نه چندان تخس - ( بهروز ) قفس به دست سنگر می رفت. غیر از چند جوجه داخل قفس، مرغی هم زیر بغلش بود. دورتادور بهروز انباشته از نخل های بلند بود. گاهگاهی صدای انفجار از دور و نزدیک می آمد. با صدای بلند انفجار  بعدی ناگهان خیز رفت. مرغ از دستش رها شد و با ترس فرار کرد. با پرت شدن قفس و باز شدن در آن، جوجه ها وحشت زده هر یک به سویی رفتند. بهروز از وضع به وجود آمده خنده اش گرفته بود. همان وقت یک نفر با موتور از راه رسید و با عجله آن را خاموش کرد. بهروز با دیدن او متعجب گفت:
- ( ولک ) با موتور اومدی؟
- اشکالی داره؟
بهروز به سمت چپ که موقعیت دشمن بود نگاهی انداخت و با تعجب گفت:
- فکر نمی کنی نداره؟
- نمی دونم.
- مرد حسابی اگه اون ها رد صدای موتور رو بگیرن، فکر نمی کنی منطقه رو به توپ می بندن؟ و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب جوجه های نه چندان تخس : این کتاب، از سری داستان های کوتاه و جذاب فارسی، نوشته ( حسن احمدی ) بوده که توسط انتشارات سروش‌ تهیه و روانه بازار شده است.