کتاب من دیگر ما 1-جوجه های رنگی... - بچه که بودم، مادرم برایم جوجه می خرید؛ از همین جوجه های رنگی، دانه ای پنج تومان. اولش فکر نمی کردم بزرگ کردنشان، کار چندان سختی باشد. اما بعد فهمیدم پرورش جوجه ها، فوت و فن خودش را دارد. پیرزن ها و پیرمردهای محله مان، از دستم عاصی بودند، از بس که به سراغشان می رفتم و از تجربه هایشان می پرسیدم. من، تنها نگران پرورش جسم جوجه هایم بودم و همین نگرانی، مرا وا می داشت که به دنبال راه صحیح پرورش آن ها باشم. حالا که بزرگ شده ام، بچه هایی دارم که باید هم جسم و هم روحشان را پرورش دهم، اما یک سوال: دغدغه من برای پیدا کردن راه تربیت فرزندانم، آیا به اندازه نگرانی ام برای پرورش جوجه هایم هست؟ و...
0 نظر