کتاب تالار ستاره : بخشی از کتاب: چشمانم را که باز کردم، احساس درد شدیدی در بدنم کردم و با ناله گفتم: من کجام؟ صدایی مردانه جوابم را داد: من دکتر شایان هستم و اینجا هم بیمارستانه. خواستم تا ببینم با چه کسی حرف می زنم، ولی با دیدن پسری قد بلند با موهای لخت قهوهای رنگ و اندامی ورزیده و چهار شانه جا خوردم و با تعجب پرسیدم: چه اتفاقی افتاد؟ - شما با ماشین من تصادف کردید، خوشبختانه اتفاق خاصی براتون نیوفتاده فقط یک ضربدیدگی جزئی در دستتون دارید که طی دو هفته آینده بهطور کامل برطرف میشه. در حالی که داشتم تلفن همراهم از روی میز برمیداشتم پرسیدم: من کی میتونم برم؟ - بعد از تمومشدن سرمتون؛ بهتره بدونید که پرستارها گوشیتونو جواب دادن و به پسری که ظاهراً دوست پسرتون بود خبر دادن و الان هم پشت در اتاقه. شما به چه اجازهای گوشی منو جواب دادید، نمیدونم چرا هرکی دکتر میشه فکر میکنه همهکاره است و میتونه توی هر چیزی دخالت کنه، در ضمن من دوست پسری ندارم و...
0 نظر