کتاب سووشون : بخشی از کتاب: آن‌روز، روز عقدکنان دختر حاکم بود. نانواها با هم شور کرده بودند، و نان سنگکی پخته بودند که نظیرش را تا آن‌وقت هیچ‌کس ندیده بود. مهمان‌ها دسته‌دسته به اتاق عقدکنان می‌آمدند و نان را تماشا می‌کردند. خانم زهرا و یوسف خان هم نان را از نزدیک دیدند. یوسف تا چشمم به نان افتاد گفت: گوساله‌ها چطور دست میر غضبشان را می‌بوسند و...
محصولات مرتبط
300,000 ریال
عذاب روح
4,600,000 ریال
مجموعه من پیش از تو من پس از تو
350,000 ریال
دادگسترها
1,100,000 ریال
دوئل و چند داستان دیگر
300,000 ریال
شهر غصه
579,000 ریال
سقوط از خویش
300,000 ریال
داستان دو شهر
1,300,000 ریال
حکایت دو شهر
9,500,000 ریال
مجموعه آثار آلبر کامو
1,150,000 ریال
0 نظر