كتاب معيوب ها : لويد، زيرپوش سفيد بهتن و جوراب سياه بهپا، روتختي را پس ميزند و باعجله بهطرف درورودي ميرود. دستگيره در كه ميآيد توي دستش، خودش را جمعوجور ميكند و چشمهايش را ميبندد. خنكاي هوا از زير در به تو هجوم ميآورد؛ نوك پا ميايستد. راهرو در سكوت خفته است. صداي تقتق يكجفت كفش پاشنهبلند از طبقه بالا به گوش ميرسد. از آنسوي حياط، صداي جيرجير كركره ميآيد. نفسهايش سوتزنان از سوراخهاي دماغش بيرون و تو ميروند و...
Menu
≡
╳
0 نظر