کتاب خرنامه : بخشی از کتاب: درازگوش پس از آنکه از چراگاه بیرون آمد، مدتی با جده «تاری وردی» میزیست. چون دولت به تاری وردی روی آورد، خویشاوندان او ترک روستا گفتند و «مذلت دهقانی را به فضیلت تمدن» تبدیل ساخته، به شهر رفتند. تاری وردی اشاره بـــه «میرزا حکیم باشی رشتی امین الاطباء» است که آن ایام معالجه خانواده امین السلطان وری بود. «خدایش رحمت کند که الحق تاری وردی» بود. آن روزگار هم گذشت و خرما عاقبت بخیر گذشت. پس از میدانست و به درستی خدمت میکرد. این طایفه خران نه احمقند و نه حق ناشناس. قلبی پاک و حساس دارند؛ پاداش نیکی را به نیکی میدهند. و از خیلی جهات بر آدمی مردم آزار شرف دارند و...
0 نظر