کتاب آدم های اشتباهی : آن ها داستان خودشان را می گویند و ما داستان خودمان را. با کلمه ی تکراری «اسطوره» هم کاری نداریم؛ دل نگرانی مان بیشتر واژه ی ممنوعه ی «...» است. می شود از یک روز پُر آفتاب و چمن های آراسته و زوج خوشبختی گفت که هنگام برش زدنِ کیک عصرانه متوجه می شوند به یکدیگر خیانت کرده اند، هردوشان، و بعد به پوچی و بیهودگی و خودکشی می رسند و باقی قضایا. یا از طرح بدیع پسربچه های دست فروش و دخترک هایی شروع کرد که پول شان یا منزل شان یا مادربزرگ شان را گم کرده اند و باید... اما این ها ما نیستیم؛ این دردهای جان گدازِ اجتماع به شیوه ی ما ربطی ندارد. برای ما، مهم این است که در یک موقعیت اغراق شده ی نامنتظر، در شرایطی هول انگیز و ناباور که مثلاً صاعقه ای هزار متری جهان را آتش بزند یا سیلی خانمان برانداز کره ی خاک را تسخیر و همه را شناور کند، چه می کنیم: با خودمان و با آن دیگری. ما از ترس جان خواهیم دوید تا راهی از زمین به آسمان بجوییم، تا نمیریم و ...
0 نظر