توضیحات کتاب تابستان 1369 - بخشی از متن:
در چند لحظه ای که لوله ی اسلحه اش را روی سرم گرفته بود و ناسزا می گفت، بی اختیار چهره ی مادر، خواهر و خواهرزاده هایم را مقابل چشمانم می دیدم. دیگر همه چیز را تمام شده می دانستم. خواستم چشمانم را ببندم. اما پیش خودم گفتم حالا که قرار است بمیرم، باید طوری بمیرم که این مزدورها نگویند ایرانی ها ترسو هستند. با چشمم مراقب حرکات انگشت دستش شدم و همین که احساس کردم می خواهد شلیک کند، بی اختیار خودم را به طرف سراشیبی تپه پرت کردم و غلط زدم. گلوله ی آن خودفروخته درست به جایی که سرم قرار داشت خورد. او با خشم به طرفم دوید و خود را بالای سرم رساند و خواست گلوله ی بعدی را شلیک کند که اسلحه اش گیر کرد. هر چه تلاش کرد اسلحه اش را مسلح کند نتوانست و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب تابستان 1369 : این کتاب، شرح چهل خاطره از لحظه ی اسارت رزمنده های ایرانی در تابستان سال 1369 می باشد.
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي و علوم تربيتي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر