پرل

توضیحات کتاب پرل - بخشی از متن:
خاک زیر پاهایم نرم شده بود. می خواستم هنوز چند متری بروم. دستانم از روی درختی به درخت دیگر کشیده می شد. دیگر نمی توانستم رد خونی که راهنمایم بود را  ببینم. بی حس شده بودم. سرما در کمینم بود، منتظر بود بایستم تا خرخره ام را بگیرد. شب هر کاری می کرد تا در مقابلش به زانو در آیم، اما من هنوز سرپا بودم.
یک قدم جلوتر رفتم که نوری در مقابلم، اما در دوردست ظاهر شد: یک نقطه نورانی که سوسو می زد. به شکل یک مربع و در تاریکی روی زمین قرار داشت. یک فرش کوچک از جنس طلا و به صورت مایع. تکان می خورد. چشمانم را بستم. با گشودن چشمانم، دیدم که آن فرش هنوز آن جاست. اما وقتی که خواستم به سمتش بروم پاهایم در خاک فرورفت.
بالاخره فهمیدم چه خبر است. آن جا یک رودخانه بزرگ بود. صدای جوش وخروش آب را می شنیدم و آن نقطه نورانی با مربع های کوچک طلایی، بازتاب پنجره یک خانه با چراغ های روشن بر روی آب بود.
کیف و گنجینه درون آن را برداشتم و روی دوشم گذاشتم. و در جریان آب با دست هایی بالا گرفته پیش رفتم.
جریان آب با تمام قدرتش مرا به سمت چپ هل می داد اما من مقاومت می کردم. ناگهان پنجره خاموش شد. تلاش می کردم تا توده سیاه آن سو را دوباره ببینم. بله، می بایست خانه ای در تاریکی شب باشد، در آن سوی آب و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب پرل : این کتاب، بین واقعیت و تخیل در نوسال بوده که یک رمان عالی ماجراجویانه بین واقعیت و قصه‌ی پریان، قصیده‌ای خیره کننده از عشق و نیروی خیال را به تصویر می کشد.