موسیقی استخوان

توضیحات کتاب موسیقی استخوان - بخشی از متن:
حالی چون روح داشت. نصف شب بیدار شد. صدای چه سازی بود؟ حیوانی وحشی و مزاحم بود؟ پرنده ای عجیب در شب می خواند؟ ارواحی سرگردان در بوته زار راه گم کرده بودند؟ یا فقط خواب می دید؟ چه نوع موجودات وحشی و عجیبی آن جا بود؟
سیلویا از روی تختخواب باریکش بلند شد، به طرف پنجره رفت، پرده ی نازکش را کنار زد و به خود جرئت داد یواشکی نگاه کند. هیچ چیز تاریک تاریک.
تاریکی خیابان پایین، تاریکی آن منطقه ی پر فراز و نشیب، تاریکی جنگل حاشیه ی دهکده، روشنی خانه ی کشاورزی در آن دورها، روشنی کمرنگ افق جنوب، روشنی ستارگان بیکران آن بالا.
صدا آرام تر شد، شورانگیز شد. سوت مانند، فلوت مانند، پرنده مانند شد. طنین آن صدا در گوشش سرش را به دوران انداخت. چشم هایش را ریزه کرد، تلاش کرد بهتر ببیند و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب موسیقی استخوان : این کتاب، داستانی متفاوت از دختری بوده که در پیوند جدیدش با طبیعت از طریق پسری که با موسیقی استخوان جادو می کند، برای دنیا امید به ارمغان می آورد.