شب احمد

توضیحات کتاب شب احمد - بخشی از متن:
از مجلس ترحیم که بیرون آمد، با سرعت به طرف محله راه افتاد. مجلس را در مسجد صفی گرفته بودند که دور میدان مرکزی شهر بود و همه ی اعیان و اشراف برای مرده هایشان در آن مجلس می گرفتند. همیشه با سرعت راه می رفت مثل کسی که عجله دارد، ولی امروز چیز دیگری هم بود؛ می خواست هرچه زودتر از آن مجلس دورتر شود.
از آمدنش پشیمان بود. بی آنکه درباره ی آن فکری کرده باشد، احساس می کرد دورشدنش تنها راه جبران است. در ظرف چند دقیقه ای که در مجلس نشسته بود، چند بار خودش را سرزنش کرد که فریب باقر را خورده و به سفارش و اصرار او در مجلس ترحیم فرماندار شرکت کرده.
محمدباقر پسر خواهرزن کوچکترش معلم بود و حشر و نشرش با اعیان و اشراف بود. دیشب با اصرار او را قانع کرده بود که برای آینده ی بچه ها هم شده باید در مجالس اعیان شرکت کند. فکر می کرد: آخه تو را به فرماندار چه؟ صاحبان عزا به امثال او توجهی نداشتند، شش دانگ حواسشان جمع هم ردیف های خودشان بود. به خودش گفت: چشمت کور تا تو باشی خودتو قاتی این جماعت نکنی و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب شب احمد : این کتاب، از سری داستان های فارسی، نوشته ( محمدرضا جباران ) بوده که توسط انتشارات قدیانی تهیه و روانه بازار شده است.