آرمینوتا

توضیحات کتاب آرمینوتا - بخشی از متن:
در سیزده سالگی هنوز آن یکی مادرم را نمی شناختم. در حالی که چمدانی سنگین و کیسه ای پر از کفش های درهم در دست داشتم، به سختی از پله های خانه اش بالا می رفتم. توی راه پله، بوی سرخ کردنی به مشام می رسید و من هم چنان پشت در منتظر بودم.
انگار در نمی خواست باز بشود، کسی بدون هیچ حرفی از داخل در را تکان می داد و با دستگیره کلنجار می رفت. نگاهم به عنکبوتی افتاد که به انتهای تارش آویزان بود و توی هوا، بین آسمان و زمین تقلا می کرد.
بعد از صدایی شبیه به افتادن چیزی فلزی، دختر بچه ای با موهایی که بافت بازشده شان برای چند روز قبل بود، بین در ظاهر شد. خواهرم بود، خواهری که هرگز ندیده بودمش. در را باز کرد تا وارد شوم، سنگینی نگاه گزنده اش را حس می کردم. آن وقت ها بیشتر از وقتی که بزرگ شدیم، به هم شبیه بودیم و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب آرمینوتا : این کتاب، از سری داستان های ایتالیایی، نوشته ( دوناتلا دی پیترآنتونیو ) و ترجمه شده به قلم شیوای ( مهدیه مهدی یار ) بوده که توسط انتشارات کوله پشتی تهیه و روانه بازار شده است.