بافته های رنج

توضیحات کتاب بافته های رنج - بخشی از متن: روزگار می گذشت و روزی ( ناصر ) پسرعمویم به خانه ما آمد تا وسیله ای برای پدرم ببرد، وقتی وارد حیاط شد برای لحظاتی نگاه مان به هم گره خورد. دلم لرزید، دست هایم یخ کرد. سریع به اتاق رفتم اما مگر می توانستم از جذبه ی نیروی نفس گیری که جاری شده بود رها شوم برای همین بی آن که اراده ای از خودم داشته باشم در حالی که صدای تپش های تند سینه ام را به وضوح می شنیدم. از گوشه ی پنجره به حیاط نگاه کردم. پسرعمو میان حیاط، مات و مبهوت ایستاده بود و به اتاق نگاه می کرد.
انگار مجسمه ایی شده بود که تمام خواسته های عمرش در یک لحظه، یک جا حلول کرده بود اما دم به دم تازه تر می شد و برق جادویی خاطرخواه شدن، بی آن که گناهش گردن کسی باشد توی چشم هایش خودنمایی می کرد. لب هایش روی هم فشرده شده بودند و کم مانده بود زانوهایش هم به لرز بیفتند که با صدای رباب به خودش آمد و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب بافته های رنج :  این کتاب، از سری داستان های کوتاه فارسی، نوشته ( سیمه سلیمانی ) بوده که توسط انتشارات شفاف تهیه و روانه بازار شده است.