صندوقچه قربانی

توضیحات کتاب صندوقچه قربانی - بخشی از کتاب: ( سپ ) که از تپه پایین رفت، نور خورشیدی که هنوز بالا نیامده بود داشت پخش می شد. نورش مثل کارامل روی برکه های حاصل از جزر و مد جزیره افتاده بود، مثل پرتو مشعل ها از میان جنگل بیرون زده بود و سخت و صاف به دیوارهای مدرسه می خورد. روز با وزوز مگس ها و غرش موتورهای روشن آغاز شده بود و از میان آن ها زمان مانند کرمی پیچ می خورد، هنگام حرکت مانند فنری به هم فشرده می شد، متناوبا حرکت و مکث می کرد و بعضی وقت ها کاملا متوقف می شد.
به آرامی روی لم تابید که کنار آینه ی شکسته ی مادرش زانو زده بود و موهایش را برس می کشید و در گذشته غرق شده بود در حالی که ( آرکل ) که ذهنش پر از هیجان و برنامه های تلویزیون بود، گذشته را بسیار محو و به سختی به یاد می آورد. آفتاب به نرمی روی ( هدلی ) افتاد که غرق طرح ها و خط خطی هایش بود و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب صندوقچه قربانی : این کتاب ماجرای پنج دوست است که در یک تابستان گرم دور هم جمع شده اند و هنگامی که آن ها یک جعبه سنگی باستانی پنهان در جنگل را کشف می کنند، دستخوش تصمیمات خاص می شوند.