لکه های گل

توضیحات کتاب لکه های  گل - نمی دانم گناه پدرم چه بود که گرفتار عذاب دایمی شده بود و نمی توانست یک روز هم بارش را بگذارد زمین.
تا یادم می آید چیزی روی کولش بود. با گونی گندم به آسیا می رفت، کیسه آرد بر پشت بر می گشت. کود حیوانی ( پشکل سه تا بزمان یا تپاله گاومان ) را می برد می ریخت پای نخل ها، با زنبیل پر از خرما خمیده خمیده از باغ می آمد. پشته ای هیزم می برد، کیلویی قند می آورد. خلاصه کمرش راست نشد که نشد. غریب این که نه هیکل درشتی داشت و نه دست های پرزوری. دست هاش کوتاه و لاغر بود با کفی که از شدت پینه مثل تخته شده بود و انگشت هایی به اندازه نصف انگشت آدم های معمولی، خیال می کردی که قابل انعطاف نیست و نمی تواند موقع برداشتن چیزی دولاشان کند.
بعضی روزها که باری روی کولش نبود، می افتاد دنبال قافله خرها می رفت ( اهرم )، بارها: تنباکو، خرما، کدو و... را تحویل می داد و شب هم برمی گشت. بعدش همسایه ها می آمدند خانه مان شب نشینی و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب لکه های  گل : این کتاب، از سری داستان های فارسی نوشته ( علی صالحی ) بوده که توسط انتشارات ثالث تهیه و روانه بازار شده است.