کتاب رز هالد - بخشی از کتاب: « وراگوت » در برابر تابلوی بزرگی که سه نفر را نشان می داد ایستاد و روی لباس زن که به رنگ سبز نیلی روشن بود مشغول کار شد. یک قطعه طلای زینتی کوچک که از آن اندوه و پریشانی ساطع می شد بر گردن داشت. این نور با ارزش که استادانه کار شده بود در چهره و هیکل زن که در سایه بود، جایی برای درنگ نمی یافت. از روی رنگ آبی ملالت آور لباسش با بیزاری و اندوه می رمید، ولی همین نور با موهای بور و آشفته کودک زیبایی که در کنار او بود با عطوفت و شادی به بازی
می پرداخت. ضربه ای به در زده شد. نقاش با بی حوصلگی به سمت در رفت. پس از زمانی کوتاه با قدم های بلند به سمت در رسید و آن را نیمه باز گشود. ( آلبرت ) بود که از زمان ورودش به « رزهالد » تاکنون به کارگاه قدم نگذاشته بود. کلاه حصیری اش را در دست داشت و تقریبا با تردید به چهره هیجان زده پدرش نگاه می کرد. وراگوت در را کاملا باز کرد تا آلبرت وارد شود و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر