رباتی که سیر نمی شود

کتاب رباتی که سیر نمی شود - بخشی از کتاب: چهار نفری که شما باید بشناسید، من، « دن، جری لین و جان هنری ناکز » هستیم. من و دن از کلاس دوم دوست شدیم. از همان زنگ تفریحی که با هم جور شدیم و با یک سری شاخه و سنگ و یک مشت تی شرت که از زمان مهد کودک توی سبد گمشده ها مانده بود، سنگر درست کردیم. دن خیلی زبر و زرنگ است و یک کمی هم جدی. او تنها کسی است که ترجیح می دهم دوروبرم باشد، البته به جز وقت هایی که اعصاب ندارد یا پکر است. درباره ی جان هنری ناکزم نظرم این نیست. البته اعتراف می کنم که او هم تقریبا باهوش است. قبول؛ خیلی باهوش است ولی او همه ی هوشش را هدر می دهد ( ناگفته نماند که علاوه بر هوشش، یک عالمه پول پدر و مادرش را هم به باد می دهد ). او درباره ی ابرها تحقیق می کند و میزان بارش باران را اندازه می گیرد و...