کتاب بداهه در لامینور - دستش را گلوله برده. انگشتش پریده بود بالا و خون مثل فواره میدان مجسمه شتک میزد به صورتش. موج انفجار همان موقع گرفته بودش یا بعد، نمیدانست. چیزی در قلبش سخت و جامد شده بود، نه یک شبه، به مرور. از تصاویری که سایه دستهای باباش برای سرگرمیاش روی دیوار میانداخت بدش میآمد. بلد بود کبوتر بسازد، یا خرگوشی با گوشهای تابهتا. یکی از گوشها انگشت وسط بود، کوتاه و از ریخت افتاده. انگشت پریده را ندیده بود اما همیشه تصورش میکرد. وقت غذا خوردن باباش بیشتر. فکر میکرد غذایی که توی دستهاش گلوله میشود، انگشت قطع شده دارد و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي و علوم تربيتي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر