تخفیف ویژه!
کد شناسه :94809

آختامار

250,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

کتاب آختامار - بخشی از کتاب:  « فاروق » با مادرش در زیرزمین ساختمانی قدیمی در مونیخ زندگی می کرد. من هم در همان ساختمان مستاجر بودم. فاروق هر روز با یک کلاه نگهبانی که برای سرش بزرگ بود،  روی چهار پایه ای دم در می نشست. مسئول آسانسور ساختمان شده بود. آسانسوری که نزدیک شصت سال آدم ها را با راز هایشان جا به جا کرده بود. روزهای یکشنبه که رفت و آمد کم می شد، فاروق آینه آسانسور را پاک می کرد و دسته طلایی و رنگ و رو رفته اش را برق می انداخت. گاهی هم در طول هفته خریدهای همسایه ها را تا دم آپارتمان شان می برد و انعامی می گرفت. مادرش که گفته بود ( ام فاروق ) صدایش کنند، ریزه میزه و تپل مپل بود و همیشه روسری زیتونی رنگی به سر می بست و یک روز در میان راهروها و پله ها را پاک می کرد و باقی وقتش را به خانه همسایه ها می رفت و برای شان نظافت می کرد. به قول آلمانی ها؛ سیاه کار می کرد و چندرغازی درمی آورد و...