کتاب هنوز شب بود - بخشی از کتاب: پرده را کنار زدم. درازترین شب شهر بود. پنجره ای آن سو تر پر از سایه های رقص و هیاهو بود. روبه روی پنجره، این سوی خیابان در تاریکی دیوار مردی ایستاده بود خیره به پنجره ی شاد. به سختی می شد چهره اش را دید. ابر سفید آه مرد، چهره ی تاریکش را پوشاند که دلم گر گرفت و پرده را رها کردم. جرعه ای چای نوشیدم. خواستم سیگار بکشم دیدم نه، نکشیدم. جلوی تلویزیون روی مبل ولو شدم و زیر پتو خزیدم. شبی سرد بود و خوابی گرم مرا درربود. صبح که پرده را کنار زدم برف زمین را پوشانده بود. روز خاکستری کوچه خلوت بود. آن پنجره تاریک بود. این سوی خیابان یک جفت جای پا برجا بود و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي و علوم تربيتي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر