کتاب یک دایره چرکین شده - می توانم بپرسم به چه فکر می کنید، پروفسور؟ پروفسور نگاهی به من انداخت، سیگارش تمام شده بود. گفت: به خاکستر، به باقی مانده، به ته مانده. به قول «تافگه»، آیا چیزی در آخر این زمان یخی می ماند یا همه چیز آب می شود و بهار شعف انگیزی می آید و بعد از آن دیگر هیچ، گرمای سوزانی می ماند و زمانی ذوب شده؟ می دانی، امیر، زمان برای تافگه یخ بسته و برای من ذوب شده. چه وقت هایی برای این که از دست این زمان ذوب شده رها شوم یا کلا به موسیقی پناه بردم. واقعا موسیقی لحظه های غیر قابل تحمل را چقدر برای تحمل پذیر تر کرده است و...
0 نظر