گذشته ی مخوف

کتاب گذشته ی مخوف - بخشی از متن - کارآگاه "امرسون بارکر" هیچ خوشحال نبود. با قدم هایی محکم در زمین بازی راه می رفت، باز هم یکی از آن عصر های مه گرفته و خاکستری پورتلند اورگان بود. آدم خیال می کند خدایان حداقل از خیر آخر هفته ها می گذرند. دست کم برگ های پاییزی رنگی به این بعد از ظهر دل گرفته ی کرخت داده بود. نزدیک بچه های پر سر صدا که رسید، یاد همکار سابقش افتاد، خاطره ای که هرگز کمرنگ نمی شد. کارآگاه "جاناتان جانسون"، "کی جی" ، "جان جان" برای محافظت از زنی که بارکر حالا داشت قدم زنان به سمتش می رفت، تیر خورده بود. فدا کردن جانش برای نجات این خانواده کوچک، مایه افتخار کی جی بود و...