كتاب پرنده ي رنگين بال - بخشي از متن - مهدي بلند شد و به طرف پنجره رفت، هنوز به چهارچوب پنجره نرسيده بود كه پرنده اي با پرهاي سبز و زرد از قاب پنجره به درون اتاق پر كشيد. مهدي خيز برداشت تا پرنده را بگيرد اما پرنده به بال و پر خود تكاني داد و مانند كبوتري دست آموز و رام با يك جست پريد روي زانوي ماماني اش. او شروع كرد به نوازش و بوسيدن بال و پر و گردن پرنده، و بي اختيار آن را روي قلبش گذاشت و...
Menu
≡
╳
0 نظر