کتاب قهوه ات یخ نکند - بخشی از متن - تنها بیست پاییز را دیده بودم که تولد "پروانه ات خواهم ماند" بهانه ی دوستی ماندگارمان شد و از آن به بعد ناخواسته کم کم از شعر فاصله گرفتم و پرسه در کوچه پس کوچه های ترانه و تر شدن زیر باران های ناگهانی، نامه های عاشقانه را تجربه کردم. حقیقت ندارد اگر بگویم، حال و هوایم که به آسمان و پاییز نزدیکتر می شد، بی تفاوت از تولد غزل و مثنوی و دوبیتی و چهار پاره می گذشتم. من و شعر هرگز عهد نشکستیم و معاشرتمان را حتی کمی هم کم نکردیم. زندگی همچنان با ترانه و عشق و شعر جریان داشت که معجزه ای به نام نقاشی دنیای تیره ام را عاشقانه و صبور رنگ آمیزی کرد. عاشق تر شدم، در شعر حل شدم و نقاشی غرقم کرد، نقاشی مرا با شعر مانوس تر کرد و شعر مرا با نقاشی و...
0 نظر