کتاب وغ وغ ساهاب -بخشی از کتاب: جونم واستون بگوید آقام که شما باشید، در ایام قدیم یک خارکنی بود که بیرون شهر بود. چه می شود کرد؟ این خارکن خار می کند؛ این هم کارش بود. دیگر چه می شود کرد؟ یکی از روزها این خارکن هی خار کند ، تا نزدیک غروب کولباره خارش را کول گرفت و رفت در دکان نانوایی که خارهایش را بفروشد، جونم واستون بگوید آقام که شما باشید، خارها را به نونواهه فروخت یکدونه نون سنگک گرفت و رفتش به سمت خونشون. حالا خارکن را داشته باشیم برویم سر خونه خارکن. فکر بکنید مثلن خونه خار کن چه افتضاحی باید باشد! و...
0 نظر