تخفیف ویژه!
کد شناسه :89809

زیباترین روزهای زندگی-خاطرات فوزیه

1,200,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

کتاب زیباترین روزهای زندگی-خاطرات فوزیه - ساعت ده دیگر خانواده داشتند رختخواب پهن می کردند. به « خدیجه » که او هم مثل من نگران بود، گفتم: پس چه شد؟ این ها که دارند می خوابند. گفت: نمی دانم چه بگویم. دیگر می خواستیم بخوابیم که صدای زنگ بلند شد و خدیجه فوری چادر سر کرد، رفت پایین در را باز کند. دو سه دقیقه بعد برگشت بالا و به پدر و مادر که داخل اتاق بودند گفت: « منصور گلی و فاطمه زن محمود » برای خواستگاری « فوزیه » آمده اند. طوری راحت این حرف را زد که گفتم الان می کشندش. بعد با خودم گفتم: اگر الان « یوبا » داد بزند؟ اگر راهشان ندهد؟ بدنم می لرزید. صدای تپش قلبم را که داشت از جایش بیرون می زد، می شنیدم. مرتب دعا می خواندم و از خدا می خواستم حتی اگر قضیه درست نمی شود، ناراحتی پیش نیاید و...