کتاب داستان شهر دود - «کاظم» اصلا قهرمان و قهرمان بازی و این ماجراجویی های مسخره ی خیالی را دوست ندارد ولی وقتی یک عالمه کلاغ سیاه می خواهند دوست صمیمی اش را بدزدند، نمی تواند این پایش را روی آن پایش بیندازد و هیچ کاری نکند! می پرد وسط کلاغ ها و با آن ها می رود به شهر دود و دنیای غیر آدمیزادی ؛ جایی که یک جادوگر خشن و بدجنس بچه های زیادی را اسیر کرده است. تو اگر جای کاظم بودی، دو تا پا داشتی و دو تا پا هم قرض می گرفتی و فرار می کردی یا می ماندی تا جادوگر شهر دود هر بلایی خواست سرت بیاورد؟ فکر می کنم می ماندی و با جادوگر بدجنس می جنگیدی! کاظم هم مثل تو تصمیم می گیرد تسلیم نشود و فرار نکند. او داستان جدید پیدا می کند و ماجراهای عجیب و غریب و خطرناکی را پشت سر می گذارد و...
0 نظر