کتاب از عشق و از خاک : بخشی از کتاب- صندلی ام را که عقب دادم، صدایش جفت شان را از آن دنیای شیفتگی پرتاب کرد به دنیای واقعی، یادش انداخت که پوست پائولین سیاه است. یادش انداخت که توی پیاله فروشی دور و برش پر از دورگه های مولاتوست. یادش انداختسفیدپوست های بیرون از این جا خوش ندارند هم نژادهاشان با نژادهای دیگر آمیزش کند و...
محصولات مرتبط
300,000 ریال
دست نامرئی
155,000 ریال
حالا حالا ها وقت هست
75,000 ریال
بادبزن کاغذی
125,000 ریال
پسرانگی
350,000 ریال
جهنم سوت و کور است
30,000 ریال
چخوف جوان
90,000 ریال
حاجی مراد
110,000 ریال
خروج مرد بیوه
550,000 ریال
دل به من بسپار
200,000 ریال
0 نظر