كتاب خرگوش دهمي : بخشي از كتاب- آن طرف پنجره، ماه توي آسمان پيدا بود، صداي شلپ و شلوپ آب از آن دوردورها مي آمد. ترمه خوابش نمي برد. چند بار غلت زد و شمرد: يك گوسفند، دو گوسفند، سه گوسفند... اما باز هم خوابش نبرد. با خودش گفت: واي! هر شب گوسفند، خرگوش ها بهترند؛ اصلا امشب خرگوش ها را مي شمارد و...
Menu
≡
╳
0 نظر