كتاب نبرد هيولاها(50)مينوس، گاو شيطاني : بخشي از كتاب- جنكا درحالي كه گندم كوب را روي گندم ها مي كوبيد، لبخندي زد. سبوس و پوسته هاي گندم بالا مي پريدند. او زير نور آفتاب كنار مادرش كار مي كرد. اندكي بعد آنها گندم ها را آسياب كردند و با آرد نان خوش مزه اي پختند. جنكا ايستاد تا عضله هاي دست هاي خسته اش كمي استراحت كنند و..
Menu
≡
╳
0 نظر