فرانکشتاین در بغداد

کتاب فرانکشتاین در بغداد : بخشی از کتاب: دو دقیقه پس از رفتن تاکسی ون که ام‌دانیال سوار آن شده بود انفجار رخ داد. آنهایی که داخل ون بودند شلوغی‌ها را از پشت می دیدند، با چشمانی وحشت‌زده ابری را که از دود سیاه تیره‌رنگ و مهیبی که از پارکینگ اتومبیل‌های نزدیک میدان طیران در مرکز بغداد به هوا می‌رفت نگاه می‌کردند. جوانانی را دیدند که به سمت محل انفجار می‌دویدند و اتومبیل‌هایی را دیدند که به جدول وسط خیابان زده بودند یا با دیگر اتومبیل‌ها تصادف کرده بودند. وحشت بر راننده‌هایشان مستولی شده بود، صدای درهم آدم‌ها را می‌شنیدند، فریادها مبهم واضح و همهمه‌ها و آژیر متوالی اتومبیل‌ها. همسایه‌های ایلشوای پیر در کوچه خواهند گفت که چون او از محله‌ی بتاویین برای نماز به کلیسای مارعودیشو نزدیک دانشکده تکنولوژی رفته (کاری که هر یکشنبه انجام می‌دهد) انفجار رخ داد و...