کتاب سرود رستاخیز : بخشی از کتاب: صحنه کاملا تاریک است. حلقهای از نور آشکار میشود، ژانین را مییابد و بر او متمرکز میشود. ژانین روی ویلچر نشسته، تمام بدنش باندپیچی شده، یک پایش درون گچ است و به صورتافقی در راستای بدنش قرار گرفته. او تماشاچیان را مخاطب قرار میدهد. ژانین بالاخره یه روز صبح، بدون اینکه مسئلهی ترس یا احساس خطری در کار باشه، تصمیم گرفتم خودم را از پنجره بندازم پایین. توی مملکت حتا خودکشی موفق هم کار سختیه. از اینکه موفق نشدم، حس خوشحالی خیلی کمی دارم، فقط خدا میدونه چرا. اما مطمئناً شما هم میتونین با فکرکردن به عجیبترین و ناشناختهترین چیزها به خودتون قوت قلب بدین و خوشحال باشین و...
0 نظر