کتاب چند می گیری تا جزیره ناخدا : بخشی از کتاب: ابر تیره توی تاریک?روشنای دمصبح نشسته بود روی گردهی خور و خانههای ردیف ساحل هنوز در خواب بودند. تکوتوک چراغی روشن بر سر در خانه ای. نرمه بادی نمناک بر سطح لرزان آب کمعمق خور میوزید. لنجهای دوطرف خور لقلق میزدند روی سطح لرزان آب. پاییز بود اما دریغ از خنکای هوا. دیر رسیده بود. ایستاده بود روی لبهی سیمانی اسکله و داشت دور شدن کشتی را نگاه میکرد. کشتی، پر از مسافر، رسیده بود به دهانهی موجخور باریک و داشت میراند طرف جزیره. دسته?ای ماهی خوار سفید از بالای دودکش بزرگ شیرجه زدند میان آب گلآلود پشت کشتی. حساب کرد چقدر گذشته از فصل برداشت میگو. شاید دو ماه و...
0 نظر