کتاب گویا-تام سایر : بخشی از کتاب: خودنمایی در کلاس یکشنبه تام سر صبحانهی روز بعد هنوز خیلی خوشحال و راضی بود. حالا او که شکمش از کیک خوشمزه و داغ خاله پولی پر بود، نمیتوانست به موفقیت روز پیش خود در مورد بنراجرز فکر نکند. ناگهان تام به یاد آورد که آنروز یکشنبه است و یکشنبهها از صبحانهی خوب خوردن فراتر است. وقتی خاله پولی انجیلش را که ورقههایش طلایی بود، درآورد و اعلام کرد که وقت خواندن دعای خانوادگی است، تام نالهای از سر اندوه سر داد. نیم ساعت بعد پسر را فرستادند تا اشعار کلاس یکشنبه را حفظ کند. برادرش، سید، گفت: (من دیروز شعرم را حفظ کردهام.) او که تا بناگوش میخندید، از در جلو بیرون دوید تا بازی کند. گفتوگو با مشهورترین داستانهای جهان، مجموعهای است از خواندنیترین داستانهایی که بزرگ و کوچک در طول سالهای سال آنها را خواندهاند و لذت بردهاند و...
0 نظر