کتاب گویا-ادیسه

کتاب گویا-ادیسه : بخشی از کتاب: اسکولا و خاروبدیس بعد از سیرن‌ها به گذرگاهی رسیدیم که دو هیولای ماده از آن حفاظت می‌کردند. اسم آن‌ها اسکولا و خاروبدیس بود و هرکدام روی یک کناره‌ی گذرگاه نشسته بودند و ما بایستی تصمیم می‌گرفتیم که از کدام سمت بگذریم. تصمیم گرفتیم از سمتی برویم که اسکولای هیولا از آن حفاظت می‌کرد. دوازده پا و شش گردن داشت! روی هر گردن، سری وحشتناک بود و هر سر سه ردیف دندان داشت. او مردان مرا می‌جوید و می‌کشت. گفت‌وگو با مشهورترین داستان‌های جهان، مجموعه‌ای است از خواندنی‌ترین داستان‌هایی که بزرگ و کوچک در طول سال‌های سال آنها را خوانده‌اند و لذت برده‌اند و...