كتاب گدلو گدو و ني ني پسري : بخشي از كتاب: اسفناج گدلو گدو پر از كلك، قلمبه مثل بادكنك، اومد اومد سوار باد. گفت كه بوي اسفناج ميآد. گدلو گدو به نيني پسري رسيد. يك بشقاب پر از اسفناج جلوي او ديد. دهنش آب افتاد. با خودش گفت: (گدلو توي دنيا تكه، دوباره وقت كلكه!) بعد به نيني پسري گفت: (اين علفه گل پسرم؛ اون رو بده من بخورم. ميتونه دار دارت كنه، يك بز شاخدارت كنه.) و...
Menu
≡
╳
0 نظر