کتاب سارتر در ایران : آشنایی با ژانپلسارتر را مرهون آثار علی شریعتیام... . کتابهای شریعتی را که باز میگشودم پر بود از نام سارتر و نظرات وی که طی چند دهه در جهان و ایران نامی افسانهای پیدا کرده بود. تو گویی مجموعه آثار شریعتی کمابیش بوی «سارترزدگی» میداد. این هوای «سارترزدگی» را در آثار روشنفکران دیگری نیز میشد دید؛ جلال آل احمد از جمله آنهاست. نه او، که کثیری از همنسلان او در آن دوران تاریخی، بخشی از جوانی خود را به پای اندیشههای سارتر ریختند. اندیشههایی که در عرصههای متنوع راه گشود؛ عرصههایی چون هنرهای نمایشی و ادبیات داستانی، کافههای به اصطلاح روشنفکری و جریانات فزایندهی سیاسی. وقتی سارتر از دنیا رفت دیگر آن آوازهی افسانهای گذشته را نداشت. بیاندازه کمرنگ شده بود. دیگر کمتر نام از او در محافل روشنفکری بر سر زبانها میگشت. آن جذبه فلسفی که روزگاری ناوگان سنگین روشنفکری را به دنبال خود میکشید، به سرعت رو به افول میرفت و حیات فرجامین خود را طی میکرد. اما آن آوازه افسانهای چه بود و کجا رفت؟ چگونه نفوذ افکارش در ایران بسیار دامنه یافت و چگونه به یکباره تا حد زیادی محو شد و به خاک نشست؟! و...
0 نظر