كتاب دشمن مردم و ايبسن آشوبگراي : بخشي از كتاب: ايبسن مرده است. ولي كاش چنان كه خود ميخواست، مردگان از گور برخيزند. به راستي ما تا زماني كه دردمند و نيازمند تسلي و راهجويي باشيم، به اين هنرمند ميگراييم، هنرمندي آزرده با قيافهاي خشن و رفتاري ناملايم و هنري والا. قامتش كوتاه و سيمايش جدي است، چشماني آبي و تيز، دهاني جمع، لباني به هم فشرده و پيشاني بلند و گستردهاي دارد. در چهرهاش كه از ريشي انبوه پوشيده شده است، از حساسيت و هيجان و التهاب اثري نيست. مرارت هاي نيمه اول عمرش نقابي از خشونتي مصنوعي بر چهره او زده است. از جماعت ميگريزد. ميان مردم، خاموش و مرموز است اما در محافل دوستان و خانم هاي ادبي، مانند دكتر استوك مان، گرم و پرشور ميگردد، مخصوصا اگر سخن درباره او و آثار او باشد. پس از ترك وطن، با نروژبيگانه ميشود. هيچ نروژي جز زن و فرزندش كه همراه او هستند و خواهرش كه بدو نامه مينويسد، با او ارتباط منظم ندارد. با آنكه زبان آلماني را در كودكي فراگرفته است، در آلمان جز با قليلي مردم فرهنگي معاشرت نميكند. شهر رم را عزيز ميدارد اما با مردمش نمي آميزد و حتي زبان ايتاليايي را به قدر كفايت نميآموزد. در تمام مدتي كه در رم به سر ميبرد، فقط يك بار مهماني ميدهد و...
Menu
≡
╳
0 نظر