کتاب گات هام : روی شنهای داغ، در کنار ماهورهای بیابانی، مجلس نامبارک ضیافتی به انتظار ایستاده. تودههای مبهم ابر در پهنهی آسمان با اندکی مهارت میل به مبارزه میبرند. طوفان سرخ به انتظار ایستاده. هفت میهمان ناخوانده در میان آرامش موقت جنگ، برای مماشات به انتظار ایستاده. در این عدم، مرگی شگفت، در پی بلعیدن بختهای مساعد، پا در هوا به انتظار ایستاده . ستیز تا ازل ادامه دارد، تزلزل به انتظار ایستاده . ما اما راهب صلحیم. پرتگاه پیر را که رد کنیم، عشق به انتظار ایستاده . پیشکشی ناچیز و کوچک به پیشگاه مادر که به نامش روزگار را آغاز کردم و ابراهیم همسر مهربانم که قلم را به دستم سپرد و...
0 نظر