كتاب كافه كاتارسيس : چكيده: ماه اكليلي من... كه مثل قاصدكي نقرهاي... روي انگشتان كشيدهي شب نشستهاي... از روزي كه تو را ديدهام... پاكت تمام رازها روي ميزم باز است... و ديگر زيبايي برايم مفهومي انتزاعي نيست... از روزي كه تو را زيستهام... وضو ميگيرم با زلالي گمراهي و تطهير ميشوم با تاريكي... و ريشههايم شديدتر شده... شبيه شهوت دختري با گوشوارهاي مرواريد... شبيه جنگل... يك جدال جهش يافتهام... و...
Menu
≡
╳
0 نظر