کتاب قصه های گوگولی برای بچه های گوگولی : بخشی از کتاب: طوطی گرسنه بود. پر زد و رفت برای دیو کار کرد. با نوکش کلم و سبزی خرد کرد. شب که شد، دیو یه کیسه تخمه داد به طوطی و رفت آش بپزد. طوطی کیسهی تخمه به کول، داشت میرفت خانهاش. یکهو بچهی آدمیزاد را دید که گریه میکرد. طوطی گفت: «چی شده؟!» بچهی آدمیزاد دفتر مشقش را نشان داد و گفت: «یکی مشقم را خراب کرده. » طوطی لای خطهای دفتر مشق، کلم و سبزی ریزه دید. یک مشت تخمه داد به بچه و گفت: «این را بخور سرت گرم شود.» بعد بدو بدو برگشت پیش دیو? دیو دیگ آش را خورده بود. اینطرف و آنطرف میرفت و یواشکی آشها را میریخت روی دفتر بچهها و ...
0 نظر