کتاب خاطرات یک بچه چلمن(13)تعطیلات : چکیده: گرگ هفلی و خانوادهاش میخواهند بروند مسافرت. هوای سرد و اضطراب رسیدن تعطیلات کریسمس باعث شده که آنها تصمیم بگیرند برای استراحت و کسب آرامش به یک جزیره استوایی بروند. قطعا چند روز در بهشت ماندن برای گرگ و خانوادهاش مثل معجزه میماند. اما خانواده گرگ خیلی زود متوجه میشوند که از این خبرها نیست. آفتابسوختگی،مسمومیت و خزندگان عجیب و غریب سایه به سایه دنبالشان هستند. خدا میداند آخر و عاقبت این سفر به کجا میانجامد. بخشی از کتاب: کلا از خزندگان خوشم نمیآید، اما تصمیم گرفتهام لاکپشت را در این میان مستثنا کنم. بگذارید روراست باشیم: تنها دلیل این که این همه آدم آمده بودند آنجا که درآمدن بچه لاکپشتها را از تخم تماشا کنند، این بود که بچه لاکپشت خیلی بامزه است. باور کنید اگر قرار بود جای بچه لاکپشت، بچه مار از توی تخمها دربیاید، اوضاع کلا فرق میکرد. درست همان لحظه که آمدم به مامان بگویم بهتر است بیخیال شویم و برگردیم به سوئیتمان، تخمها یکییکی شروع کردند به ترک برداشتن. همگی هیجان زده شده بودیم، اما راهنمای طبیعت گفت که ساکت بمانیم و خودمان را کنترل کنیم. او گفت که بچه لاکپشتها با دیدن عکس ماه در آب، راهشان را به سوی اقیانوس پیدا میکنند و...
0 نظر