وارکرفت-جاینا پرادمور

کتاب وارکرفت-جاینا پرادمور : بخشی از کتاب: ?در هوای گرگ ومیش غروب رنگ‌های گرم عصر در حال محوشدن بود و جای خود را به رنگ‌های سرد بنفش و آبی شب می‌داد. دانه‌های برف همچون توده‌ای سوزن منجمدد چرخان به دست باد، در هوای تمیز گلدارا پیچ و تاب می‌خورد. بقیه‌ موجودات در برابر این سرما خود را می‌پوشاندند، یا خز و پره‌ای خود را پف می‌دادند یا ردای‌شان را دور خود محکم‌تر می‌پیچیدند، اما اژدهای آبی عظیمی که با آهنگ یکنواخت در این هوا بال می‌زد، توجهی به موضوعات کم اهمیتی همچون برف و سرما نداشت. درواقع او به جست‌وجوی هوای سرد آمده بود، شاید نسیم خنک کمی ذهنش را آرام و ضمیرش را روشن سازد. کالیگوس‌ که با مقیاس اژدهایان هنوز جوان به حساب می‌آمد، شاهد تغییرات وحشتناکی در سرنوشت مردمش بود. از دید او اژدهایان آبی تا نهایت توان خود به سختی و مصیبت دچار شده بودند. دوبار سیمای محبوب خود، مالیگوس، را از دست داده بودند. یک بار تسلیم هزار سال دیوانگی شده و بار دوم تسلیم مرگ گشته بودند و...