کتاب رمان های کلاسیک-دشمن عزیز : دشمن عزیز، نوشته جین وبستر، نویسنده زن آمریکایی است. این کتاب در ادامه داستان مشهور بابالنگدراز است و در آن قهرمان داستان (جودی ابوت) که اکنون ازدواج کرده است قصد دارد پرورشگاهی که در آن بزرگ شده است را بازسازی کند. در بخشی از این رمان میخوانیم: جودیجان:دکتر رابین مک ری امروز عصر به اینجا سر زد تا با رئیس جدید نوانخانه بیشتر آشنا شود. لطفاً وقتی که برای دیدار بعدی به نیویورک آمد او را به شام دعوت کن تا خودت با چشمان خودت ببینی شوهرت چه دسته گلی به آب داده است.آقای جرویس وقتی میخواست به من بقبولاند که مزایای رئیس شدن من مراودهی روزانه با مرد خوشبرخورد و عالم و جذابی چون دکتر مک ری است، اشتباه میکرد.او بلندقد و لاغر با موهایی جوگندمی و چشمانی سرد و خاکستری است. در مدت یک ساعتی که با من بود (و من خیلی شاد بودم) حتی سایهی لبخندی کوچک هم لبانش را روشن نکرد. آیا سایه میتواند روشنی بدهد؟ احتمالاًنمیتواند، اما بههرحال این مرد را چه میشود؟ نکند جرمی سنگین مرتکب شده یا کمحرفیاش ناشی از طبیعت اسکاتلندی اوست؟ او به اندازهی یک سنگ قبر قابل معاشرت است.از قضا آقای دکتر،همانقدر از من خوشش میآید که من از او. او فکر میکند من سبک و بیمنطق هستم و مرا برای این مقام نالایق میداند. مطمئنم تا الان از طرف او نامهای به آقای جرویس رسیده که فوراً مرا اخراج کند. ما حتی در حین گفتوگو نتوانستیم با هم کنار بیاییم. او بهطور گسترده و با لحنی فیلسوفانه از مضرات زندگی پرورشگاهی کودکان بیسرپرست سخن میگفت و من با بیخیالی از آرایش تازهی مو که بین دخترانمان رواج یافته و زیاد هم قشنگ نیست،تأسف میخوردم و...
0 نظر