کتاب تیمارستان(3)گوردخمه : بخشی از کتاب: ?در ابتدا هضم ایده سفری جادهای به دشت و صحرا سخت بود . حتی اگر خوابیدن در چادر به اندازهی کافی ناگوار نبود، دن تقریبا با فکر دور بودن از کامپیوتر، کتابها و اوقات تنهاییاش، به مدت دو هفتهی تمام به شدت احساسی دلواپسی و نگرانی میکرد؛ اما این پیشنهادی بود که جردن هنگام نوشتن خبرهای بزرگ برایشان، داد: او در حال نقل مکان به نیواورلئان بود تا با عمویش زندگی کند. در ایمیلش نوشته بود: فرصت خیلی خوییه که ملتی رو کنار هم باشیم شما خنگها میتونین توی اسبابکشی بهم کمک کنین و آخرین برنامهای هیجانانگیزمون رو قبل از رهسپار شدن به کالج، تجربه خواهیم کرد. دن نمیتوانست مخالفتی با این موضوع یا هر دلیلی برای گذراندن وقت بیشتری با آبی بکند. او چند ماه پیش در پیتزبورگ به دیدن دن رفته بود و از آن موقع به بعد کم و بیش هرهفته به صورت آنلاین با یکدیگر صحبت کرده بودند؛ اما دو هفته دور بودن از خانواده و دوستان ... نمیخواست زود نتیجهگیری کند اما شاید رابطهشان با مقداری وقت گذراندن کنار یکدیگر، سرانجام پیشرفت میکرد یا حداقل از بین نمیرفت و...
0 نظر